به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران

شماره 92 ، دی ماه 1385  

 

 

 

روناک مدائن

 

پاسخ به حزب کمونيست ايران م.ل.م و ملاحظاتی درباره نوشته سيامک پرتوی

 

 

اخيرأ حزب کمونيست ايران م.ل.م (حکا.م.ل.م) مطلبی را (با امضای سيامک پرتوی) در پاسخ به نوشته های من در مورد مذاکرات صلح نپال منتشر کرده است. البته بايد متذکر شوم که "حکا م.ل.م" نوشته خود را به عنوان پاسخی به "چريکهای فدايی خلق" منتشر کرده است. اما از آنجا که مطلب "حکا.م.ل.م" پاسخی به نظرات من (که در ستون آزاد نشريه پيام فدايی ارگان چريکهای فدايی خلق ايران به چاپ رسيده بود) می باشد، من خود را موظف به پاسخگويی به اين مطلب می بينم. گر چه مطالعه نوشته مزبور به روشنی نشان می دهد که نويسنده نه تنها به تحريف نوشته ها و نظرات من پرداخته بلکه نظرات چريکهای فدايی خلق ايران و وقايع تاريخی مشخص را نيز تحريف کرده است. فعالين "حکا.م.ل.م" حتی پا را از اين هم فراتر گذاشته و در نوشته های خود (و همچنين در اتاقی که در پالتاک در تاريخ 12 دسامبر 2006 در رابطه با نپال برگزار شد) به تحريف مفاد قراردادهای صلح نپال پرداخته و تلاش کرده اند که واقعيات آنچه که در نپال می گذرد را از خوانندگان و شنوندگان مطالب خود پنهان نگاه دارند. و اين در شرايطی است که اگر در چهارچوب سنت های انقلابی امکان می يافتيم که به گفتگو و تبادل نظر اصولی پيرامون انقلاب نپال (که از اهميت ويژه ای در شرايط کنونی برخوردار است) بپردازيم، امکان داشت بتوانيم مسائل و پرسش هايی که در زمينه انقلاب در شرايط کنونی جهان مطرح است را به درستی بررسی کنيم. سوالاتی از قبيل اينکه اصولأ انقلاب جهانی در چه موقعيتی قرار گرفته و با چه معضلاتی روبرو گشته که چنين احزابی چشم انداز کسب قدرت و يا حفظ آنرا در مقابل خود نمی بينند، و يا اينکه چه فشارهای بين المللی و الزامات داخلی و خلاصه چه عواملی باعث گشته که حزب کمونيست نپال (در زمانی که 80 درصد مناطق کشور را تحت کنترل خود دارد) پای ميز مذاکره بنشيند. مذاکره ای که عملأ هيچ امتياز قابل قبولی نه تنها برای طبقه کارگر و خلق نپال، بلکه برای اين حزب نيز در بر نداشته و احتمالأ منجر به نابودی همه دستاوردهای مبارزات انقلابی آن کشور خواهد شد. اما متأسفانه فعالين "حکا.م.ل.م" نشان داده اند که حاضر به شرکت در چنين مباحثه ای نيستند. برای نمونه افرادی همچون آرمان کوشا با برخوردهای کودکانه و فحش نامه های سراسر اتهام و تحريف ميکوشيدند بحث را به انحراف بکشانند. اما روش برخورد نادرست آنها چنان رسوايی به بار آورد که "حکا م.ل.م" مجبور شده است که در ابتدای نوشته اخير رسمی خود برای تحکيم مواضع خويش اعلام کند که مسئوليت اشخاصی مثل آرمان کوشا و فحش نامه هايش را برعهده نمی گيرد، و در اين رابطه می نويسد:" مقاله آرمان کوشا بيان نظرات حزب ما نيست. ما آشنايی با ايشان نداريم و صرفأ و عجالتأ به خاطر اينکه در نامه اش دلسوزانه و با روحيه انقلابی يک خبر نادرست را تکذيب کرده، در سايتمان درج کرديم."

 

سوال من در اين رابطه از "حکا م.ل.م"  اين است که اگر شما واقعأ آرمان کوشا را نمی شناسيد، پس چه کسی نوشته او را قبل از درج در سايت شما تصحيح کرد؟ حتمأ فراموش نکرده ايد که جمله "آقای روناک مدائن" را در آن نوشته چه کسی به "خانم روناک مدائن" تبديل کرد!! و به او آموخت که "روناک" اسمی زنانه است نه مردانه؟

 

اگر چه اين امر که شما آرمان کوشا را می شناسيد يا نه برای من فاقد اهميت است، اما همين که شما مجبور شده ايد که رابطه خود با اين فرد (که به نام های مختلف برايتان می نويسد) را انکار کنيد خود حاوی نکات مهمی است. اما فراموش نکنيد که هر کسی که می خواهد "پنجه در پنجه مشکلات افکنده و به عميقتر شدن يک انقلاب کمک کند" حداقل بايد شهامت و صداقت انقلابی داشته باشد و حقايق را بگويد. بايد انقلابی بودن را در عمل نشان داد، نه با ادعاهای به ظاهر انقلابی.

کبک را دل چو دل شاهين نيست        اگرش پر چو پر شاهين است

 

با اين توضيح قبل از پرداختن به مطلب اصلی، از آنجا که بحث بر سر مذاکرات حزب کمونيست نپال (م.ل.م) می باشد، لازم می دانم تذکر دهم که من از آن افرادی نيستم که مخالف هر گونه مذاکره ای می باشند. برعکس بر اين باورم که کمونيست ها می توانند وارد مذاکره شوند ولی چگونه مذاکره ای؟ مذاکره به خودی خود امر غلطی نيست. ماهيت مذاکرات و آنچه در قراردادهای منعقد شده ميايد می تواند درست يا نادرست بودن مذاکره مشخصی را نشان دهد. بحث ما در اينجا در مورد غلط يا درست بودن مذاکره کردن با دشمن نيست. بحث بر سر ماهيت مذاکرات است و اينکه در چه شرايطی و با چه هدفی پيش می رود. کمونيست ها هدفشان از مذاکره با دشمن از جمله اين است که فرصت يابند مواضع خويش را تحکيم نموده و با سازماندهی مجدد نيروهايشان جهت تعرض بعدی و فتح سنگرهای جديد آماده شوند. حال بايد ديد که آيا مذاکرات کنونی حزب کمونيست نپال نيز چنين است؟ شک ندارم که مبارزی که به نيروی خلق مسلح ايمان دارد اسلحه را در زمان مذاکره زمين نمی گذارد و دولت های خودمختار مناطق آزاد شده را منحل نمی کند، امری که متأسفانه در نپال رخ داده است.

 

حزب کمونيست نپال در سال 1996 در "برنامه آغاز تاريخی جنگ" اعلام کرد که "هدف برپايی جنگ خلق، تأسيس دولت دموکراتيک نوين و پس از آن پيشروی به سوی سوسياليسم و سرانجام کمونيسم است." و با خاطر نشان کردن دشواريهای راه تأکيد داشت که :"اما هرگز عقب نخواهد نشست." (به نقل از کارگر، ارگان حزب کمونيست نپال. مائوئيست. شماره دوم – ژوئن 1996)

 

بحث من اين است که آيا تصويب قراردادهای اخير را می توان قدمی در راه " تأسيس دولت دمکراتيک نوين و پس از آن پيشروی به سوی سوسياليسم" دانست؟ اين سوالی است که بايد پاسخ داده شود تا روشن شود که آيا قراردادهای صلح منعقد شده بين حزب کمونيست نپال با دولت مرکزی پيشروی است يا عقبگرد؟ 

 

در اينجا تلاش می کنم که پس از نگاهی اجمالی به اخبار نپال (تا زمان نوشته شدن اين مطلب) و چگونگی پياده شدن تدريجی قراردادهای صلح در آن کشور، نوشته "حکا.م.ل.م" را نيز پاسخ داده و نشان دهم که چگونه اين حزب با هدف توجيه موضع گيری های غلط و دنباله روی های کورکورانه خود از اين يا آن حزب مائوئيست، و در ضمن با هدف باز گذاشتن جايی برای مانورهای آينده و کتمان حرف های امروز خود، به اشاعه دروغ و کتمان واقعيات و بخصوص تحريف اسناد پروسه صلح نپال پرداخته است.

 

اخبار مربوط به اجرای قراردادهای صلح در نپال

حتی شنيدن گوشه هايی از آنچه که امپرياليست ها و دولت نپال بر سر خلق اين کشور و رزمندگانش می آورند، قلب هر کمونيست مبارزی را از شدت غم و اندوه فشرده می کند. اما کمونيست های مبارز بايد با هشياری و دقت انقلابی به مطالعه و بررسی اوضاع اين کشور پرداخته و شرايط حاکم بر آنجا را درک کرده و بدون هيچ تحريفی آنچه که در آنجا می گذرد را به اطلاع مردم برسانند. به همين دليل است که من از اتهامات "حکا.م.ل.م" هراسی نداشته و به بيان حقايق ادامه می دهم. اين شيوه برخورد من، خود گواه اين امر است که برای انقلاب نپال و سرنوشت کارگران و توده های ستمديده آن کشور اهميت قائل بوده و بر خلاف اتهامات بسيار غير مسئولانه "حکا.م.ل.م"، "منتظر سکندری خوردن و يا شکست انقلاب نپال" نيستم. آنچنان که فعالين اين حزب در برنامه پالتاکی فوق الذکر در برخورد با مخالفين خود بيان می کردند.

 

"حکا.م.ل.م" در تحريف نامه اخير خود رسمأ ادعا کرده که سازمان ملل عملأ قادر نيست که مائوئيست ها را در کمپ ها تحت نظر بگيرد. "حکا.م.ل.م" نوشته است که: " کسی که آشنايی با جغرافيا نظامی نپال داشته باشد می داند که اين کار تقريبأ برای سازمان ملل عملی نيست." حال بگذاريد با رجوع به اخبار نپال اين ادعا را دنبال کنيم.

 

به گزارش خبرگزاريها "تيم نظارت مقدماتی سازمان ملل" در روز 10 و 11 دسامبر به نپال آمد و کار خود را شروع کرد. اين تيم توانست (با چابکی باورنکردنی برای "حکا.م.ل.م" از کوه ها بالا رفته) تا روز 16 دسامبر تقريبأ کار سرکشی از پايگاه ها را به پايان برساند. قرار است که گزارش اين تيم به هيئت اصلی سازمان ملل که کار اداره و نظارت بر اعضای ارتش خلق و سلاح آنها را به عهده خواهد داشت، داده شود. البته قبل از آمدن آنها، تيم نپالی (با شرکت مائوئيست ها) به قرارگاه ها سرکشی کرده و قرارگاه های صعب العبور را به مناطق قابل دسترس منتقل کرده بود. به عنوان مثال قرارگاه "کاميداندا" در منطقه "کاوره" به قرارگاه "جوتپانی" منتقل شد و قرارگاه واقع در "پالپا" نيز به قرارگاه ديگری نزديک به جاده تغيير مکان يافت.

 

برای استقرار در اين کمپ ها، 21 نوامبر 2006 آخرين مهلتی بود که به اعضای ارتش خلق داده شده بود. تا اين تاريخ آنها می بايست خود را به کمپ های هفتگانه معرفی کنند. در آن روز 800 مرد مسلح خود را به کمپ واقع در "داناپور"، و 2600 نفر به کمپ واقع در منطقه "چيتوان" معرفی کردند. 6500 نفر از اعضای لشگر ششم ارتش خلق نيز در کمپ "سورخت" جاگير خواهند شد. "تايمز هيماليا" گزارش داد که 850 نفر به کمپ "کامالجهودا" وارد شدند و ...

 

هر روز دسته های چند صد نفری اعضای حزب کمونيست نپال به سمت کمپ های مختلف سرازير ميشوند و خود را به اداره حفاظتی کمپ معرفی کرده و سلاحشان را تحويل می دهند. اما اين کمپ ها فاقد آب آشاميدنی و غذای کافی و يا محل اقامت مناسب برای اين افراد می باشند. 

 

در 24 نوامبر "پاول" يکی از فرماندهان لشگر يکم ارتش خلق اعلام کرد که هنوز اسکان افراد آن لشگر ادامه دارد. "پرتيک" فرمانده لشگر 6 ارتش خلق نيز اعلام کرد که با اينکه قرار بود تا 21 نوامبر کار جمع آوری افراد اين ارتش در کمپ ها به پايان برسد، اما اين کار عملأ با مشکلاتی روبرو شده است. کمپ ها دارای امکانات کافی نبوده و بسياری از اين افراد به خانه های مردم محل منتقل شده اند. (برخی خبرگزاری ها گزارش داده اند که اين امر موجب نارضايتی برخی از افراد محلی شده است.) کمپ ها بدون استثناء دارای شرايط بسيار بدی هستند. در بعضی از کمپ ها اعضای حزب کمونيست نپال (مائوئيست) که خلع سلاح شده اند به قطع بته های اطراف کمپ پرداخته اند تا جايی برای چادر زدن و زندگی در آن هوای بسيار سرد برای خودشان تهيه کنند.

 

البته نبايد فراموش کرد که حزب کمونيست نپال بابت شرکت در چنين مذاکره ای و اسکان اعضايش در پايگاه های تعيين شده مقداری پول از دولت نپال گرفته است. برای نمونه در روز 27 نوامبر کميته ويژه دولت نپال تصويب کرد که علاوه بر 70 ميليون روپيه که قبلأ به عنوان پيش پرداخت به حزب کمونيست نپال (مائوئيست) داده شده بود، مجددأ مقدار 100 ميليون روپيه (برای مخارج قرارگاه هايی که مائوئيست های خلع سلاح شده در آنجا نگه داری خواهند شد) به اين حزب پرداخت شود. ناگفته نماند که مقداری که پراچاندا (رهبر حزب کمونيست نپال) برای اين کار تقاضا کرده بود 560 ميليون روپيه بود. او اعلام کرده بود که چون حزب اش 35 هزار نفر عضو دارد چنين مبلغی بايد پرداخت شود. اما سازمان ملل اعلام کرده است که قصد دارد برای تعيين دقيق ميزان کمکهای مالی لازم، تعداد دقيق اعضای حزب را مشخص کند.

 

مثل اينکه برای اثبات درستی اين ادعا به سرشماری!؟ نيازمند اند! من به کسانی که ادعا می کنند هميشه از نزديک به انقلاب نپال کمک کرده اند، توصيه می کنم که برای کمک در اين کارها آستين بالا نزنند. فکر نمی کنم که سرشماری از اعضای حزب و کمک به جمع آوری سلاح "= خلع سلاح" و گرفتن بودجه از دولت مرکزی برای سر و سامان دادن به کمپ ها کار يک انقلابی مبارز باشد. در ضمن کميته ای که بر امور کمپ ها نظارت می کند توسط دولت نپال تعيين شده است و کسی هوس تحريف نکند و ادعا نکند که امور کمپ ها به خود مائوئيست ها سپرده خواهد شد. دولت و سازمان ملل حتی به آماری که مائوئيست ها می دهند اعتماد نمی کنند. چه برسد که کارهای حفاظتی را به آنها واگذار کنند.

 

در قراردادهای صلح آمده است که بخشی از سلاح ارتش دولتی (به تعدادی مساوی با سلاح مائوئيستها) نيز از آنها گرفته خواهد شد. اما هنوز سلاحی از ارتش دولتی گرفته نشده است. هيئت نظارت سازمان ملل و دولت نپال در اين مورد توضيح داده اند که اين امر به دليل اين است که هنوز شمارش سلاح مائوئيست ها تمام نشده است. بايد ببينيم که مائوئيست ها در کل چقدر سلاح و مهمات به ما تحويل می دهند و سپس به همان مقدار از ارتش دولتی هم سلاح بگيريم. ("حکا.م.ل.م" فراموش نکند که دولت نپال مرتبأ در حال بستن قراردادهای جديدی برای خريد سلاح از کشورهای مختلف بوده و می باشد.) بنابراين پس از اينکه به تعداد سلاح مائوئيستها، از ارتش دولتی سلاح گرفته شود، مقدار بسيار قابل توجهی سلاح در دست ارتش دولتی باقی می ماند. چگونه می توان اين واقعيت را ناديده گرفت؟

 

دولت هند يکی از دولتهايی است که اسلحه در اختيار دولت نپال قرار می دهد. برای نمونه در 17 دسامبر 2006 وزير امور خارجه هندوستان وارد نپال شد و اعلام کرد که طبق قولی که دولت هندوستان در ماه ژوئن به دولت نپال داده بود، طی ماه های آينده سلاح و مهمات جديد و کمکهای مالی به نپال فرستاده خواهند شد. (در ماه ژوئن دولت هندوستان به دولت نپال قول داد که اگر قرارداد نهايی صلح به تصويب برسد، هندوستان کمک های مالی و اسلحه و مهمات به نپال خواهد فرستاد.) تصويب قرارداد صلح و خريد سلاح جديد در شرايط انبار شدن سلاح های ارتش خلق!؟

 

دولت هند تاکنون 70 کانتينر برای نگه داری سلاح مائوئيست ها به دولت نپال هديه داده است. (البته "حکا.م.ل.م" از اين بابت نگران نيست، چون از نظر فعالين اين حزب – رجوع شود به اظهارات فعالين اين حزب در اتاق اينترنتی 12 دسامبر- قفل های اين کانتينرها چند کليد دارد که يکی از آنها در اختيار مائوئيست ها خواهد بود!)

 

همچنين دولت هند اعلام کرد که به زودی 200 اتومبيل نظامی و مقداری وسايل و دستگاه های ارتباطی جديد نيز به دولت نپال خواهد داد. وزير امور خارجه هند در ضمن اعتراف نمود که رئيس پليس نپال را به هند دعوت کرده است که با همپايه های نظامی خود در مورد کمکهايی که پليس نپال لازم دارد گفتگو کند.

 

پرسيدنی است که اين چه نوع صلحی است که فقط کمونيست ها خلع سلاح ميشوند و ارتش و پليس دولتی هر روز آموزش نظامی و سلاح و مهمات جديد ميگيرند؟ البته رفقای "حکا.م.ل.م" بايد ما را ببخشند که اينقدر "آلارم" های سرخ انقلاب را به صدا در می آوريم و به نقش کليدداری انبارهای اسلحه دلخوش نيستيم!

 

جالب است که بدانيم در پاسخ به خبرنگاری که پرسيد چرا وزير خارجه هند با "پراچاندا" رهبر حزب کمونيست نپال ملاقات نکرده است، او گفت که اگر مائوئيست ها در انتخابات شرکت کنند و وارد دولت شوند، آنگاه با آنها هم مذاکره خواهد شد. آخر بر طبق توافقنامه ای که در 21 نوامبر به تصويب طرفين رسيد، اعضای حزب کمونيست نپال که به تدريج در کمپ ها متمرکز می شوند، می توانند در انتخابات شرکت کنند. براستی دنيای عجيبی است. حزبی که تا ديروز مدعی بود که 80 درصد خاک کشور را در کنترل دارد با قبول چنين قراردادهايی خود را در چه موقعيتی قرار داده است! آيا اين هر کمونيستی را متأسف و خشمگين نمی کند؟ آيا حزب کمونيست نپال به اين ترتيب دارد خود را برای تسخير سنگرهای جديد آماده می کند؟

 

زمانی که حاميان اين حزب يعنی جوانان فقير و گرسنه و پا برهنه اسلحه در دست داشتند، حداقل غرور و شأن انقلابی انسانی خود را هنوز حفظ کرده بودند. اما امروز سلاحشان را از آنها گرفته و مجبورشان کرده اند که غرور خود را ناديده گرفته و در چنان وضعيت ناگواری در پايگاه ها به سر می برند که حتی گروه های حقوق بشر نيز صدايشان درآمده و اعتراض کرده اند. همان روز اول که قراردادها و اسناد مذاکرات را مطالعه می کردم و به نتايج عملی شدن آنها می انديشيدم، تصور چنين سرنوشتی برای اين خلق قهرمان قلب مرا به درد آورد. چطور "حکا.م.ل.م" می تواند اين واقعيات را تحريف کند و اشتباهاتی را که در مورد پرو کرد، مجددأ در مورد نپال تکرار کند؟

 

چرا بايد هشدارهای من در مورد خطرات اين توافق مشخص به حساب "دروغ" گويی من گذاشته شود و چنين جلوه داده شود که هر گاه هر کس هر آنچه که حزب کمونيست نپال انجام می دهد را تأئيد نکند و به مذاکرات اين حزب با دولت به ديده شک بنگرد حتمأ "در انتظار شکست خوردن انقلاب" می باشد؟ آخر مگر کمونيستهايی که هوشيارانه با سازش کاری حزب کمونيست نپال برخورد می کنند چه پدرکشتگی با انقلاب نپال دارند؟ بر عکس اين کاسه های داغ تر از آش هستند که همه سازشکاريهايی که در مذاکرات اخير شده و مسئله حياتی خلع سلاح ارتش خلق را کتمان و پنهان کرده و بی تفاوت می نشينند تا انقلاب شکست بخورد و آنگاه به فکر توجيه دنباله روی کورکورانه خود از حزب کمونيست نپال می افتند. چنين نيروهايی هر چقدر به ما توهين کنند، هر چقدر در مورد نتايج عملی قراردادها پنهانکاری کنند و هر چقدر تحريفات خود را بخشی از "کارنامه درخشان و پراتيک انقلابی خود" جا بزنند، در اين واقعيت ذره ای تغيير ايجاد نمی کند که توافقات اخير اگر تمامأ به عمل درآيد نپال را با خطر بزرگی مواجه خواهد ساخت.

 

در اينجا بد نيست به اولين سند تئوريک حزب کمونيست نپال که در سال 1996 يعنی در آغاز مبارزه مسلحانه منتشر کرد، اشاره ای کنم و نتيجه گيری را به خوانندگان اين مطلب بسپارم. در سومين ماده اين سند گفته شده است: "ما عميقأ به اين باوريم که جرم است اگر نيرويی جنگ را شروع کند اما در ادامه آن تا پيروزی تعلل ورزد. هرگز اجازه نخواهيم داد تا اين مبارزه به خواست حقير رفرم در وضعيت توده ها سقوط کند. بنابراين مبارزه مسلحانه ما از هر گونه خيال و اوهام خرده بورژوايی، ناسيوناليسم تنگ نظر و توهمات مذهبی تهی است."    

 

حزب کمونيست ايران م.ل.م مفاد قرارداد صلح را تحريف کرده است.

 

"حکا.م.ل.م" اقرار می کند که "مسلمأ توافقنامه اخير(نه توافقنامه ماه ژوئن) نگرانی هايی را ببار آورده است." اين حزب با همين يک جمله هم مفاد قراردادها را تحريف ميکند و هم با نگران نشان دادن خود امکانی مهيا می کند که اگر در آينده قراردادها اجرا شدند و فجايعی به بار آمدند آنها قادر باشند به مخالفينشان بگويد که: ما هم گفته بوديم!

 

اين حزب با اين جمله خود، وانمود می کند که مفاد قرارداد ژوئن (قرارداد 8- ماده ای) با مفاد قرارداد نهايی تفاوت هايی داشته است. ولی اين يک تحريف آشکار است. واقعيتی که "حکا.م.ل.م" از خوانندگان مطلبش پنهان می کند اين است که قرارداد 12- ماده ای سال 2005  در ماده اول قرارداد ژوئن مستتر است. و هر دوی اين قراردادها و ديگر قراردادها و توافق نامه ها هم، همگی در قرارداد نهايی مستتر هستند. مفاد مهمی که بايد "نگرانی" ايجاد کنند، يعنی خلع سلاح و غيره، همگی در تمام اين قراردادها آمده اند و من همه آنها را منجمله قرارداد نهايی را در نوشته های قبلی خود نقد کرده ام. (برای مطالعه متن کامل قراردادها می توان به سايت های طرفين قرارداد رجوع کرد.)

 

 

يکی از تحريف های بزرگ "حکا.م.ل.م" از توافقات حاصل شده اين است که گويا سلاح ضبط شده تحت کنترل همه طرفين قرار خواهد گرفت.

 

البته درست است که در ماده 4.6 ( برای اينکه کسانی مثل "حکا.م.ل.م" را از نگرانی به در آورد) آمده است که محل انبار مهمات چندين کليد خواهد داشت و به هر کدام از طرفين (دولت نپال، مائوئيست ها، و سازمان ملل) يک کليد داده خواهد شد. ظاهرأ قول دادن اين کليد به مائوئيست ها است که باعث می شود "حکا.م.ل.م" آسوده بخوابد و فراموش کند که وظيفه يک انقلابی، اگر می خواهد يک کمونيست مبارز باشد در چنين شرايطی نشان دادن ترفندهای پوچ سازمان ملل به مردم می باشد!  

 

اما به جای اين افشاگريها، فعالين "حکا.م.ل.م" مثل خانم آذر درخشان (در برنامه پالتاکی 12 دسامبر) تحريفات "حکا.م.ل.م" را تکرار کرده و نگرانی ها را بی اساس خواند و گفت که فقط بخشی از سلاح ارتش خلق ضبط می شود (و سپس با ساده انديشی جهت اثبات موضع خود اعلام کرد که يک کليد صندوقچه مهمات هم به مائوئيست ها داده می شود.) آذر درخشان در اين برنامه با تکرار اين تحريفات حزب، نتيجه گرفت که خبر خلع سلاح "دروغ" است.

 

سوال من از اين حزب اين است که وقتی ارتش خلق  در پايگاه هايی تحت نظر نيروهای مسلح دولتی قرار گرفت، و سلاح هايش به انبارها تحويل داده شد، داشتن اين کليد به چه دردش می خورد؟ با اين کليد سحرآميز! چه کار می تواند بکند؟ آيا شما مطمئن هستيد که صندوق مهمات در محل کمپ ها و در دسترس نيروهای خلع سلاح شده نگه داری می شوند؟ اگر اينطور باشد که بدون کليد هم می توانند سلاح را مصادره کنند. من برخلاف شما اينقدر "ساده انديشانه" نمی بينم.

 

در مورد اين امر که گويا فقط بخشی از سلاح مائوئيست ها را از آنها می گيرند، همانطور که در مقاله های قبلی خود و در تحليل قرارداد نهايی توضيح دادم بر اساس توافقات به عمل آمده و با اجرای قراردادها تمام سلاح ارتش خلق ضبط خواهد شد. و بخش عمده سلاح دولت در دست نيروهای ارتش و پليس دولتی باقی ميمانند که قرار است آنها را هم برای به اصطلاح حفاظت از قرارگاه ها به کار ببرند. و اين آن واقعيتی است که "حکا.م.ل.م" قصد پنهان کردنش را دارد.

 

واقعيت اين است که تمام مقالات و مطالبی که تاکنون توسط "حکا.م.ل.م" در مورد پروسه صلح نپال نوشته و تبليغ شده، چيزی جز تحريف قراردادهای تصويب شده، تحريف وقايع، و توهين به کسانی که واقعيات را بيان می کنند نبوده است.

 

 

برخورد ساده و کودکانه "حکا.م.ل.م" با مسئله خلع سلاح و انحلال تدريجی ارتش خلق نپال!

 

"حکا.م.ل.م" علاوه بر تحريف علنی مفاد قراردادها، به دادن اطلاعات نادرست و همچنين به کوچک و ساده انگاشتن خطر بزرگی که خلق نپال و رزمندگانش را تهديد می کند نيز مبادرت ورزيده است. اين حزب می نويسد:

"مشکل اصلی اين توافقنامه کم کردن سلاحهای دست ارتش خلق، تمرکز نفراتش در چند کمپ مشخص در مناطق پايگاهی و نظارت سازمان ملل بر سلاح های انبار شده نيست. کسی که آشنايی با جغرافيا نظامی نپال داشته باشد می داند که اين کار تقريبأ برای سازمان ملل عملی نيست." (تأکيدات از من است)

 

سوال من از اين حزب اين است که وقتی فرزندان خلق نپال (که به قول صمد شمس که به نپال رفته بود و مشاهدات خود را در آن برنامه پالتاکی مطرح کرد، حتی لباس نظامی کامل بر تن ندارند، برخی از آنها فقط کفش نظامی دارند، برخی فقط کت نظامی و برخی فقط شلوار نظامی بر تن دارند) بدون سلاح در قرارگاه هايی تحت نظارت نيروهای مسلح دولتی قرار گرفتند، آيا معنی اش اين نيست که در چنگ دولت و امپرياليست ها هستند؟

 

درضمن همانطور که در همين نوشته در بخش مربوط به اخبار نپال آمده، کمپ های صعب العبور به کنار جاده ها منتقل شده اند. آيا "حکا.م.ل.م" اينقدر ساده انگار است که تصور می کند دولت نپال و سازمان ملل به محض اينکه سرشان را بالا بگيرند و کوههای بلند را ببينند با خود می گويند که اجرای مفاد قراردادها دشوار است و از خلع سلاح و حبس نيروهای خلق در کمپ ها صرفنظر ميکنند؟!

 

"حکا.م.ل.م" آنقدر در مقابل "مسائل پيچيده" ساده نگر است، که تصور می کند که  سازمان ملل و دولت نپال با نادانی و بدون بررسی موقعيت، قرارداد صلح امضاء می کنند؟! تصور می کند که آنها نمی روند موقعيت جغرافيايی نظامی قرارگاه ها را بررسی کنند و فکری به حال کوه ها بکنند؟ آيا دولت و سازمان ملل قراردادهايی را که بيش از يک سال سرش چک و چانه زدند به اين سادگی به خاطر ترس از ارتفاع کوهستانها و جاده های پر پيچ و خم رها می کنند؟!

 

حزب "حکا.م.ل.م" بعد از اينکه ناتوانی های سازمان ملل و امپرياليست ها را در اجرای قراردادها به ما يادآوری کرد، سپس نگرانی اش از اين روند را چنين اعلام می کند که ممکن است به اين ترتيب مائوئيست ها مجبور گردند وارد دولت شوند!

 

"حکا.م.ل.م" می نويسد: "سوال و يا نگرانی اصلی سياسی اين است که آيا اين تاکتيک به تدارک قيام ياری می رساند؟ آيا موجب آن نمی شود که مائوئيست ها را از کسب سراسری قدرت دور کند و آنها را راضی به شرکت در دولتی کند که بی شک در کوتاه مدت و دراز مدت هدفی جز بازسازی دولت فئودال کمپرادوری نپال (با يا بدون شاه) ندارد."

 

واقعيت اين است که حزب کمونيست نپال در مقابل شرکت در انتخابات و سهيم شدن در قدرت، با خلع سلاح نيروهای خود موافقت کرد. يعنی سهم مائوئيست ها از اين صلح، منطقأ شرکت در دولت است. و سهم دولت و امپرياليست ها هم خلع سلاح ارتش خلق. من نمی دانم چرا "حکا.م.ل.م" که تا به حال پروسه مذاکرات را يک پيروزی برای مائوئيست ها می دانست، حالا ادعا می کند که کوه های بلند نمی گذارند که سازمان ملل سهم خودش (خلع سلاح) را انجام دهد؟ و سپس نگران آن می شود که مائوئيست ها ممکن است بتوانند سهم خودشان را عملی کنند!؟ مگر هدف مائوئيست ها از اين صلح اين نبود که در دولت شرکت کنند؟ چرا اهداف آنها را تحريف و پنهان می کنيد؟ مگر شما با "پراچاندا" هم عقيده نبوديد و پشت سر او نايستاده بوديد و از قراردادهای صلح دفاع نکرديد؟ اگر شما نظرتان را عوض کرده ايد و می گوئيد که خوب نيست مائوئيست ها در دولت شرکت کنند، پس چه چيز اين قراردادها خوب است که آنقدر ازش دفاع کرديد؟ 

 

آيا فقط منتظر بوديد تا کسی آلارم های سرخ را به صدا درآورد تا آنگاه شما نگران شويد؟ اما رفقای عزيز اگر حتی شرکت مائوئيست ها در دولت واقعأ شما را نگران ميکند، بايد بيش از يک سال پيش نگران ميشديد، نه حالا که کسانی که (مثل شما از نزديک در انقلاب نپال شرکت ندارند) آلارم خطر را به صدا درآورده اند! کاش شما برای يکبار هم که شده حداقل در اين مورد، نقش آلارميست را به عهده می گرفتيد. چون به صدا درآوردن "زنگ خطر" برای کمونيست هايی که به راستی نگران سرنوشت انقلاب نپال هستند و چشمی برای ديدن و گوشی برای شنيدن دارند، امکانی را فراهم می کند که با توضيح حقايق در حد توان خود امکان درس گيری از اين تجربه را فراهم سازد.

 

تحريف حقايق تاريخی از جانب "حکا.م.ل.م" و اتهامات اين حزب به چريکهای فدايی خلق ايران

"حکا م.ل.م" در نامه رسمی خود که سراسر آلوده به شيوه های آرمان کوشايی می باشد، به انواع برخوردهای ناسالم عليه چريکهای فدايی خلق ايران متوسل شده و می نويسد که چريکهای فدايی خلق ايران: "بر مبنای سابقه مبارزاتی، زندان رفتنها و خون شهيد دادنها، ميگويند که هر حرفی که می زنند مساوی با حقيقت است."

 

اين حزب جهت اثبات اين ادعای دروغ خود حتی به خود زحمت سرهم بندی چند فاکت قلابی را هم نداده است تا خوانندگان مطلب او متوجه شوند که در کجا و چگونه چريکهای فدايی خلق ايران صحت تحليل های خود را با سالهای زندان کشيدن اعضای خود و تعداد جانباختگانشان به اثبات رسانده اند.

 

حال بيائيد لحظه ای تصور کنيم که اين دروغ مبتذل صحت داشته باشد. آنگاه آيا کسی پيدا می شود که به حمايت از تحليل های اين سازمان برخيزد؟ آيا "حکا.م.ل.م" با توسل به چنين دروغ هايی به شعور مردم توهين نمی کند؟

 

از آنجا که معتقد نيستم بايد وقت زيادی صرف پاسخگويی به اين دروغها نمود، از اين مورد می گذرم و از "حکا م.ل.م" سوال ميکنم که آيا زمانی که چريکهای فدايی خلق ايران پس از سقوط شاه و استقرار جمهوری اسلامی، در رابطه با جمهوری اسلامی موضع گيری انقلابی کردند و به جنبش انقلابی و مردم اعلام کردند که قيام شان شکست خورده و رژيم جانشين رژيم شاه نيز رژيمی سرمايه داری و وابسته به امپرياليسم است و بايد برای سرنگون کردن آن به مبارزه ادامه داد، اين تحليل نادرست بود؟ آيا آنها درستی اين تحليل را از تحليل مشخص از شرايط مشخص جامعه و با تکيه بر تجربيات پرولتاريا و تئوری انقلابی راهنمای خود اخذ می کردند و يا از سابقه زندانشان؟ و تعداد شهدايشان؟ و در همان زمان آنهايی که نه زندان کشيده بودند و نه شهيد داده بودند و مدعی هم بودند که به انقلابی ترين تئوريها از جمله "مائوئيسم" مسلح هستند، در مورد اين رژيم چه می گفتند؟ آيا شما در همان زمان از بنی صدر دفاع نمی کرديد و کمونيست ها را به حمايت از "بنی صدر رئيس جمهور منتخب مردم" فرا نمی خوانديد؟ (نشريه حقيقت شماره 127- 26 خرداد 1360). اين اپورتونيسم را چگونه تحليل می کنيد؟

 

چرا راه دور برويم و از جنگ ايران و عراق صحبت کنيم که چريکها آن را جنگی امپرياليستی تحليل می کردند و اتحاديه کمونيستها آن را جنگی ملی و عادلانه. آيا فراموش کرده ايم که تا مدتها اخبار جبهه های جنگ ارتجاعی ايران و عراق صفحات نشريه حقيقت را به خود مشغول کرده بود. نه، بگذاريد از همين دوران اخير و مثلأ مسئله دادن جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی صحبت کنيم. آيا زمانی که چريکهای فدايی خلق ايران در مورد شيرين عبادی موضع گيری کردند و گفتند که نبايد از آن پروژه دنباله روی کرد، درستی اين موضع را بر اساس تعداد جانباختگان خود نشان می دادند؟ و يا تحليل شرايط مشخص؟ آيا وقتی که فعالين حزب شما برای شيرين عبادی هورا کشيديد، به دليل اين بود که سابقه مبارزاتی زيادی نداشتيد؟ يا به دليل اپورتونيسم مزمن تان بود؟

 

تا به حال هر نوع افترايی در مورد چريکهای فدايی خلق ايران شنيده بوديم، اما اين يکی ديگر شاهکار بود "سابقه مبارزاتی"، "زندان کشيدن" و "تعداد شهدا" را دليل صحت خط سياسی قلمداد کردن!؟

 

يکی ديگر از تحريفات اين حزب از وقايع اين است که ادعا می کند که "زمانی چريکهای فدايی خلق ايران در پاسخ به مباحث جنبش انقلابی انترناسيوناليستی و فراخوان بزرگداشت بيستمين سالگرد انقلاب فرهنگی و دهمين سالگرد مرگ مائو تسه دون به چاپ برخی سر تيترهای نشريه حقيقت در دوره انقلاب بسنده کردند."

 

واقعيتی که آن زمان اتفاق افتاد اين بود که مثل امروز، "حکا.م.ل.م" به تحريف وقايع و به اتهام و برچسب زدن به چريکهای فدايی خلق ايران پرداخته بود و چريکهای فدايی خلق ايران با استفاده از فاکت هايی از نشريه حقيقت، به اتهامات اين حزب پاسخی مناسب دادند. چاپ برخی سر تيترهای نشريه حقيقت ابدأ در پاسخ به مباحث جنبش انقلابی انترناسيوناليستی و .... نبود. بلکه پاسخ به تحريفات اتحاديه کمونيست ها (حکا.م.ل.م فعلی) بود. آن اسناد به احتمال قوی هنوز در آرشيو چريکهای فدايی خلق ايران وجود دارند. در آن زمان چريکهای فدايی خلق در مطلبی به نام "گفته ها و نکته ها" (در پيام فدايی شماره 7 دوره اول بهمن 1365) با درج يک سری از مواضع و عملکردهای اپورتونيستی اتحاديه، البته با استناد به نشريات خودشان، ماهيت ادعاهای اين جريان را در مقابل ديد همگان قرار دادند. به عنوان مثال صفحاتی از نشريه حقيقت که پر بود از عکس ها و اسامی نيروهای اتحاديه که در جنگ ايران و عراق شهيد شده بودند (نتيجه تحليل غلط اتحاديه از ماهيت جنگ). و يا اطلاعيه اين جريان در حمايت از بنی صدر (نتيجه تحليل غلط از حاکميت) و ...

 

تحريف ديگری که "حکا.م.ل.م" از وقايع می کند، در مورد "سمينار زندانيان سياسی در کلن آلمان در سال 2005" می باشد. اين حزب ادعا می کند که چريکهای فدايی خلق ايران در آن مراسم "برای ارج ننهادن به مبارزه مسلحانه سربداران، آنرا با مبارزه مسلحانه طالبان افغانستان مقايسه کرد"ند. اين ديگر يک دروغ بزرگ و واضح توسط "حکا.م.ل.م" است! نوار صحبت های رفيق مسئول چريکهای فدايی خلق در آن مراسم (رفيق پولاد) هنوز موجود است. در آن مراسم يکی از افراد "حکا.م.ل.م" نظر رفيق پولاد را در مورد حرکت اتحاديه در آمل پرسيد.

 

رفيق پولاد در پاسخ به آن شخص توضيح دادند که جای اين بحث در اين جا نيست، چرا که اين مراسم برای بزرگداشت خاطره زندانيانی است که در جريان قتل عام سال 60 جان باختند. و سپس چون مورد سوال قرار گرفته بود اجبارأ با تکيه بر اين تز رفيق مائو که خط مشی سياسی ايدئولوژيک تعيين کننده درستی سياست حزب است، به تشريح خط اتحاديه در سال 60 پرداختند و توضيح دادند که در اعلاميه هايی که همان زمان در رابطه با حرکت آمل از اتحاديه خوانده اند، به ياد دارند که آنها حرکت بهمن ماه خود در آمل را در دفاع از بنی صدر تعريف می کردند. و به همين دليل هم خط سياسی ايدئولوژيک هدايت کننده آن حرکت را نادرست ارزيابی می کنند.

 

از آنجا که اين روزها مائوئيست هايی پيدا می شوند که حتی مائو را هم قبول ندارند!؟ رفيق پولاد برای آگاهی آنها با تکيه به مثالهای متعدد از حرکاتی که در منطقه شاهد هستيم، کوشيد نشان دهد که چرا خط سياسی ايدئولوژيک تعيين کننده است و نه صرفأ تاکتيک مسلحانه. در همان زمان اين بحث رفيق پولاد با مخالفت شما مواجه شد اما برای اطلاعتان مجبورم ياد آوری کنم که اتفاقا  شما در اعلاميه های خودتان در آن سال به روشنی گفته ايد  که حرکت آمل را در دفاع از رياست جمهوری بنی صدر انجام داده بوديد. اين مسئله در چندين اعلاميه و مقاله در نشريه حقيقت تکرار شده است . به عنوان مثال در نشريه حقيقت شماره 157 در تاريخ 19 فروردين 1361 نوشته بوديد که:

 

"سربداران از همان نخستين روز اعلام موجوديت خويش، اعلام کرده اند که جنگشان با اين دستگاه به خاطر خيانت کودتای خرداد است." شما منظورتان از کودتا را هم در نشريه حقيقت 125 توضيح داديد و هشدار داديد که قرار است بنی صدر را ترور کنند و شما علنا دفاع از او را تبليغ می کرديد.  پس روشن است که اين مورد از اتهامات شما نيز بی اساس است.

 

يکی ديگر از تم هائی که "حکا.م.ل.م" بر عليه چريکهای فدايی خلق ايران بکار برده است موضع اين تشکيلات در مورد  مسئله زن می باشد. اما همچون همه حرفهايش در اين مورد هم جز ادعا و تحريف چيزی برای گفتن ندارد و  قادر نيست که هيچکدام ازدروغ هايش را ثابت کند.

بر اساس ادعای اين جريان مثل اينکه چريکهای فدايی خلق ايران در مورد مسئله زن حرفی برای گفتن ندارند! و برای اثبات اين ادعا می گويد که آنچه که مائوئيست های نپال به عنوان برنامه حداقل خود در دفاع از حقوق زن در مناطق آزاد شده پياده کردند دهها برابر از برنامه حداکثر چريکهای فدايی خلق ايران پيشرفته تر است.اولا از قديم گفته اند که از فضل پدر تو را چه حاصل؟ ثانيا "حکا.م.ل.م" را برای آگاهی از نظرات "چريکهای فدايی خلق ايران" رجوع می دهم به کتابها و نشريات و تحليلها و گزارشات فعاليت های چريکهای فدايی خلق در اين مورد. با مطالعه آنها متوجه خواهيد شد که نظرات آنها "انقلابی ترين و عميقترين و پيشرفته ترين و قاطعانه ترين" تئوری و پراتيک را در همه زمينه ها، منجمله جنبش زنان و مسئله ملی نمايندگی می کند.

 

اما سوال من از "حکا.م.ل.م" اين است که چرا اين حزب خودش از نپال درس نمی گيرد؟ (درسگيری از چريکها پيشکشش). اگر هم درس گرفته چرا به رفقای زن خود در سازمان 8 مارس ياد نمی دهد که بايد به جای لغو قوانين، خواهان سرنگونی سيستم حاکم و رژيم حافظ آن شوند؟ (توصيه ای که چريکهای فدايی خلق بارها کرده اند.)

 

بايد به اطلاع "حکا.م.ل.م" برسانم که اگر زنان انقلابی نپال در مناطق آزاد شده توانستند آزادی زنان را متحقق کنند به اين دليل بود که به قدرت انقلاب سيستم فئودالی و قدرت دولتی  را در آن مناطق از بين بردند. اين را برويد به سازمان 8 مارس که می خواهد با کارزار لغو قوانين، آزادی زن را متحقق کند بگوئيد.

 

فکر نمی کنم آنهايی که به خط سياسی حزب کمونيست نپال در مناطق آزاد شده و دستاوردهای زنان نپال در اين مناطق استناد می کنند بتوانند در ايران  از شيرين عبادی دفاع کرده وصرفا  خواهان لغو قوانين ضد زن باشند و نه نابودی سيستم مرد سالار حاکم.

 

"حکا.م.ل.م" به شيوه هميشگی خود تلاش کرده است که عليه "چريکهای فدايی خلق ايران" تبليغات دروغينی به راه بياندازد. مثلأ درنوشته  رسمی خود سوال می کند که چرا چريکهای فدايی خلق ايران هنوز طرح برنامه  سال 61 را در سايت خود گذاشته اند.

 

اولأ که "طرح برنامه" از اسمش معلوم است، يک طرح است و کل برنامه نيست. اگر "حکا.م.ل.م" زحمت بکشد و اين همه کتاب و اعلاميه و مقاله و اطلاعيه هايی را که چريکهای فدايی خلق ايران در همه زمينه ها و مسائل انقلاب ايران و جهان منتشر کرده اند بخواند، به "عمق و پيشرفت و قاطعيت و ماهيت راديکال و انقلابی" اين نظرات پی خواهد برد.

 

در ضمن بايد به رفقای "حکا.م.ل.م" بگويم که نگران اين نباشند که "چريکهای فدايی خلق ايران" اسناد و مطالب قديمی را هنوز در سايت خود نگه داشته اند. اين خاصيت "چريکهای فدايی خلق ايران" است که سير رويدادها همواره صحت تحليل های آنها را به اثبات رسانده است و به همين دليل هم آنها هيچوقت مجبور نبوده اند نظرات و مطالب گذشته را از ديد مردم پنهان کنند. متأسفانه برخی از گروه های سياسی ايران مجبورند هر چند ماه يکبار حرفهايشان را پس بگيرند و نوشته هايشان را قبل از اينکه همه ببينند از سايتشان بردارند و "چی بود، کی بود، کجا بود" راه بياندازند. اما "چريکهای فدايی خلق ايران" اين افتخار را دارند که می توانند همه حرف های گذشته شان را برای ثبت در تاريخ و برای آموزش نسل جوان انقلابی ايران حفظ کنند.

 

يکی ديگر از ادعاهای "حکا.م.ل.م" اين است که می گويد چريکهای فدايی خلق ايران در حاليکه" انقلاب 57" را نتيجه عمل خود می دانند. اما شکست انقلاب 57 را "بر گردن ديگران "می اندازند. اين هم البته از همان حرفهای من درآوردی اين جريان است وگرنه چريکها در هيچ کجا انقلاب 57 را به خود منتسب نکردند. آنها همواره بر تاثير فعاليتهای جنبش مسلحانه در جاری شدن سيل مبارزه توده ای تاکيد  نموده اند . اما تا آنجا که من به خاطر دارم اين خود"حکا.م.ل.م" بود که زمانی اعلام کرد که به عنوان نماينده پرولتاريای ايران مسئوليت شکست انقلاب 57 را به دوش می گيرد.  حالا اگر زير بار اين شکست کمر خم کرده، خوب به خودش بر می گردد. مکر کسی او را مجبور کرده بود که "مسئول خيالی شکست" انقلاب بشود !

 

جالب است که "حکا.م.ل.م" در شرايطی که حزب کمونيست نپال به دليل تن دادن به قرارداد صلح کنونی  دارد همين دستاوردهای تاکنونی مبارزه خود را هم از دست می دهد، ديگران را دعوت می کند که در مورد مسائلی بحث کنند که به بعد از کسب قدرت سياسی از طرف پرولتاريا در نپال مربوط می شود. بنابراين لازم است بار ديگر موضوع بحث را به "حکا.م.ل.م" يادآوری کرده و بگويم که بحث ما در حال حاضر در مورد اين مسئله نيست. موضوع بحث ما اين است که آيا آنچه که از توافقات حزب کمونيست نپال با دولت مرکزی  حاصل می شود  همان "جمهوری دمکراتيک خلق" مائو است يا جمهوری لائيک مرسوم؟ "حکا م.ل.م" که ادعا می کند  برای دمکراسی در قرن 21 تز آورده، چرا اين سوال را پاسخ نميدهد؟ چرا هنوز ياد نگرفته که هر بحثی جايی دارد؟

 

بحث ما اين است که اگر قراردادهای صلح نپال به آن صورتی که روی کاغذ آمده پياده شوند، نتيجه آن بدون شک يک جمهوری دمکراتيک خلق و دمکراسی نوين آنطور که برخی از طرفداران اين مذاکرات و توافقات ادعا می کنند نخواهد بود. و اگر "حکا م.ل.م" قصد دارد آن را به عنوان جمهوری دمکراتيک خلق و دمکراسی نوين تبليغ کند، تبليغی سراسر بی اساس خواهد بود. و بار ديگر نشان می دهد که آنها حتی مائو را هم نخوانده اند!

 

در خاتمه لازم است تذکر دهم که از آنجا که نوشته ها و مواضع اين جريان پر از تحريف و دروغ است در اين نوشته فرصت نشد که به همه دروغ ها و تحريفات آنها بپردازم بنابراين اين امر را می گذارم برای فرصت ديگری. بدون شک در اين فاصله نتايج عملی  مذاکرات و توافقات  حزب کمونيست نپال نيز بيشتر آشکار شده و  همين واقعيت امکان می دهد تا با تکيه بر پراتيک اين حزب، دقيق تر در مورد سياستهای کنونی آن سخن گفت و ديد که آيا بقول آقای سيامک پرتوی در نپال يک دولت سوسياليستی در حال تولد است يا مهمترين  دستاوردهای ده سال انقلاب در حال نابودی است؟

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

http:/www.siahkal.com